
ارز تا چه میزان از قدرت کنترل نظام مالی کشور تاثیر می گیرد؟ بعد از ماهها التهاب و آشفتگی در بازارهای ارز و طلا که صدمات بسیار زیادی را بر پیکره تولید و صادرات وارد نمود، حالا این بازارها از تب و تاب افتاده و کمتر دچار نوسانات شدید میشود. هر چند که دخالتهای بانک مرکزی تا حدودی موثر بوده است؛ اما این نهاد پولی و مالی کشور تا کجا و به چه اندازه قدرت کنترل این بازار را دارد؟
علت ایجاد ایجاد بیثباتی و نوسانات بیشتر در بازار چیست؟
آیا با این کنترل میتوان تولیدکننده را متقاعد نمود که با وجود اینکه مواد اولیه خود را با ارز بالا خریداری نموده، حال محصول نهایی خود را با قیمت پایین به فروش برساند؟ قطعا جواب منفی است. اما در این شرایط چه باید کرد؟ ارز حاصل از درآمدهای نفتی در صندوق ذخیره ارزی کشور نگهداری میشود و از آن جا که بخش بسیاری از آن صرف کنترل بازار ارز میشود، به بهبود بخش تولید و صادرات نمیرسد که همین موضوع باعث ایجاد بیثباتی و نوسانات بیشتر در بازارهای خواهد شد.
افزایش قاچاق کالا به واسطه دور زدن تحریمها
اقتصاد ایران سالهاست به شدت تحت تاثیر بخشنامههای متعدد و غیرعملی و بازیهای سیاسی داخلی و خارجی است. وجود سامانههای متفاوت ارزی، سیستم پیمانسپاری که صادرکننده را مکلف به بازگشت ارز حاصل از صادرات نموده، در حالی که با وجود جو نااطمینان در بازار، صادرکننده نمیتواند درآمد حاصل از صادرات خود را پیش بینی نماید. از طرف دیگر مقوله تحریمها باعث شده است که بخش غیررسمی، عرصه را برای فعالیت تجار شناسنامهدار تنگتر نمایند و این میشود افزایش قاچاق کالا به واسطه دور زدن تحریمها.
چرا تعیین رژیم ارزی مناسب مرتب به تعویق می افتد؟
البته باید به این نکته توجه داشت که نرخ ارز به همان اندازه که یک عامل اقتصادی است، متغیری است که از آن به عنوان ابزار سیاسی استفاده میشود. به نظر میرسد تا زمانی که استقلال بانک مرکزی به شرایط دولت گره خورده باشد هر سیاست ارزی ممکن است در کوتاه مدت مرحم شود اما در بلند مدت شکست خواهد خورد. این ترس از تغییر و اصلاح باعث میشود که مسئله تعیین رژیم ارزی مناسب مرتب به تعویق افتاده و منابعی که بنا است صرف تولید گردد به هدر رود.
شوک افزایش قیمت ارز در اوایل سال
حال که کشور در شرایط رکود تورمی ناشی از شوک افزایش قیمتارز در اوایل سال به سر میبرد، نمیتوان انتظار داشت تا کاهش نرخارز اثر خود را به سرعت بر قیمت کالاها نشان دهد. به ویژه آن که این کاهش، ناپایدار و غیر قابل پیشبینی است. به نظر میرسد بهتر است که دولت از موتور سیاست چند نرخیارز پیاده شود و حال که شکاف قیمت بازار با سامانه نیما کمتر شده است، به سمت یک نرخ تعادلی حرکت کند؛ هر چند در شرایط تحریم که خرید و فروش نفت با ارزهای دیگر این امکان را نخواهد داد اما میتوان فاصله قیمتها را کاهش داد و دولت از محل درآمدهای دیگر، اول به قشری که از محل افزایش نرخ ارز روزهای سختی را می گذارند، کمک نماید. اگر دولت زیر بار اقدامات اصلاحی درست نرود، هزینه سنگین آن را بخش آسیبپذیر جامعه پرداخت خواهد نمود.